دانشگاه فردوسی مشهد
جستارهای نوین ادبی
2783-252X
53
4
2021
01
20
نقش و اهمیت راحتالقلوب، وفاتنامه و وصیّتنامه در شناخت شرفالدّین مَنیَری و طریقۀ کبرویۀ فردوسیه
1
23
FA
محمدصادق
خاتمی
0000-0003-1261-2920
دانشآموختۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
m.s.khatami92@gmail.com
سلمان
ساکت
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
saket@um.ac.ir
10.22067/jls.2021.59824.0
یکی از میراث کمتر شناختهشده از طریقۀ کبرویۀ فردوسیه، اثری است که در سال 1321 ق. به شیوۀ چاپ سنگی در آگره منتشر شده و شامل سه رسالۀ کوتاه به نامهای <em>راحتالقلوب</em> و <em>وفاتنامه</em> و <em>وصیّتنامه</em> است. دو رسالۀ نخست بهطور مستقیم به شرفالدّین منیری (661؟‑782 ق.) پیوند مییابد؛ چراکه <em>راحتالقلوب</em> یکی از ملفوظات به جا مانده از شرفالدّین است که اندیشههای او و نیز طریقۀ کبرویۀ فردوسیه و تعلیمات مشایخ آن را در آینۀ این اثر میتوان بازیافت. <em>وفاتنامه</em> نیز گزارش آخرین روز حیات شیخ منیری است که یکی از مریدان خاصّ شیخ با نام زین بدر عربی (م: پس از 782 ق.) نوشته و از چند جنبه، در شمار ارزندهترین متون صوفیانۀ فارسی در شبهقارّه است. رسالۀ سوم نیز بهطور غیر مستقیم با شرفالدّین مرتبط است؛ زیرا وصیّتنامۀ نجیبالدّین فردوسی (م: 732 ق.) است که پیر و مراد شیخ منیری بوده و بهسبب بررسی علمی آرا و افکار شرفالدّین و مشخّص کردن آبشخورهای فکری و تأثّرات وی، از اهمّیت بسیاری برخوردار است. این مقاله بر آن است تا با روش کتابخانهای، ضمن معرّفی کامل این چاپ سنگی و سه رسالۀ منتشر شده در آن، اهمیّت هریک از آنها را در شناخت بیشتر و بهتر شرفالدّین و طریقۀ کبرویۀ فردوسیه نشان دهد.
تصوّف در هند,شرفالدّین منیری,ملفوظات,راحتالقلوب,وفاتنامه,نجیبالدّین فردوسی,وصیّتنامه,طریقۀ کبرویۀ فردوسیه
https://jls.um.ac.ir/article_39657.html
https://jls.um.ac.ir/article_39657_3d64f357416009a8b341fc2c40971fd7.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
جستارهای نوین ادبی
2783-252X
53
4
2021
01
20
سهراب سپهری در بوتۀ نقد: گونه شناسی نقد
25
43
FA
مجاهد
غلامی
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خلیج فارس، بوشهر
mojahed.gholami@pgu.ac.ir
10.22067/jls.2021.60077.0
نقدهایی که طیّ دورۀ پنجاه سالۀ رواج شعرِ سهراب سپهری (1359- 1307) متوجّه آن شده است، یا نقدهاییاند که به قلم ناقدان و شاعران سنّتگرا رفته و هدف آنها اساساً طعن و تحقیر شعر مدرن ایران است و یا نقدهاییاند که هدف آنها مشخّصاً تحلیل شعر سپهری است و با تمرکز بر آن نوشته شده است. نقدهای دستۀ نخست، تاریخ مصرفی داشتهاند که با تثبیت شعر نو در ایران، به سرآمده. نقدهای دستۀ دوم در دو ساحتِ «نقدهای غیرنظریهمدار» و «نقدهای نظریهمدار»، قابل ارزیابی و بررسی هستند. نقدهای غیرنظریهمدار بر شعر سپهری، عمدتاً متوجّه این موضوعاتاند: 1) فقدان تعهّد در شعر سپهری؛ 2) جدولی بودن شعر سپهری؛ 3) عدم انسجام شعر سپهری. در مقابل، نقدهای نظریهمدار، کوششهای روشمندی هستند برای بیان معانی ضمنی اشعار سپهری. عیبی که بر اینگونه نقدها متوجّه تواند بود، عمدتاً به اصول و مفروضات آن رویکرد نظریای بازمیگردد که نقدهای مذکور بر مبنایشان صورت گرفته است. ازآنجاکه سپهری، یکی از شاعران برجستۀ معاصر است و چه در زمان زندگی و چه پس از درگذشت وی نگاههای گوناگون و در جاهایی نیز کاملاً متضاد به شعر وی وجود داشته، جستار پیش رو به شیوۀ تحلیلی و توصیفی در صدد نقدِ نقدهای نوشتهشده بر شعر این شاعر کاشانی برآمده است. ازجمله دستاوردهای این جستار آن است که به گونهشناسی نقدهای نوشتهشده بر شعر سپهری پرداخته و با تحلیل آنها نشان داده است که کدام نقدها و به چه دلایلی اعتبار پیشین خود را از دست داده و کدام نقدها همچنان حرفی برای گفتن دارند و یا میتوانند داشته باشند.
نقد نظریه مدار,سهراب سپهری,شعر مدرن,تعهّد ادبی,انسجام شعری
https://jls.um.ac.ir/article_39631.html
https://jls.um.ac.ir/article_39631_e513331715f0750d64d784d99e59d266.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
جستارهای نوین ادبی
2783-252X
53
4
2021
01
20
مقایسۀ فهرست شاهان اشکانی در متنهای تاریخی سدۀ سوم تا پنجم ه.ق با تمرکز بر تفاوت روایت فردوسی، بیرونی و ثعالبی از شاهنامۀ ابومنصوری
45
68
FA
سید علی
محمودی لاهیجانی
0000-0003-0377-4418
دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران
mahmoudi4324@gmail.com
10.22067/jls.2021.60137.0
در بیشتر متنهای تاریخی سدههای نخستین اسلامی که بر اساس روایتهای پیش از اسلام و ترجمۀ آنها نوشته شده است، فهرستهایی از نام و سالشمار شاهان اشکانی دیده میشود که تفاوتهایی با یکدیگر دارد. با در نظر گرفتن این تفاوتها میتوان فهرست پادشاهان اشکانی را به پنج گروه تقسیم و ریشۀ روایتهای آنها را بررسی کرد. در این میان تفاوت فهرست پادشاهان اشکانی در <em>شاهنامۀ</em> فردوسی و روایتِ بیرونی از <em>شاهنامۀ ابومنصوری</em> و همچنین سخن ثعالبی از کتابی به نام <em>شاهنامه</em>، این پرسش را پیش میکشد که اگر فردوسی <em>شاهنامۀ ابومنصوری</em> را منظوم کرده است، چرا روایت منظوم او با سخن بیرونی از همین کتاب تفاوت دارد؟ در این مقاله کوشش شده تا با روشِ تحلیلِ اسناد نشان داده شود که فهرست فردوسی و بیرونی در کدامیک از پنج گروهِ مورد نظر قرار میگیرد. با در نظر گرفتن این نکته میتوان احتمال داد که دو روایت متفاوت در <em>شاهنامۀ ابومنصوری</em> بوده است؛ نخست روایتی نه چندان دقیق، اما متداول در میان تاریخنویسان که فردوسی آن را به نظم درآورده است و ثعالبی به بخشهایی از آن اشاره میکند و دیگری جدولی که در متنهای تاریخی به آن اشارهای نشده و بیرونی آن را به کتاب خود برده است.
فهرستِ اشکانیان,شاهنامۀ ابومنصوری,شاهنامۀ فردوسی,آثار الباقیۀ بیرونی,غرر السیر ثعالبی
https://jls.um.ac.ir/article_39646.html
https://jls.um.ac.ir/article_39646_462cd7ba7f6214e5ecba1017a746928b.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
جستارهای نوین ادبی
2783-252X
53
4
2021
01
20
تصحیح و شرحِ بیتی چند از حافظ با گزارشی از کهنترین نسخۀ کامل (کتابت 801 هجری)
69
104
FA
میثم
جعفریان هریس
دانشآموختۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز
lawmeisamjafarian@gmail.com
اسدالله
واحد
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز
avahed@tabrizu.ac.ir
10.22067/jls.2021.67364.1000
با شناسایی، معرفی و انتشارِ چاپِ عکسیِ نسخۀ مورخ 801 ه.ق، متعلق به کتابخانۀ نور عثمانیۀ استانبول، که در حالِ حاضر، <em>کهنترین نسخۀ شناختۀ شدۀ کاملِ دیوانِ حافظ</em> است، ضروری است ضبطهای این نسخه، در قیاس با روایتِ نسخههای موجود، بررسیِ انتقادی شود؛ بهویژه آنکه با کشفِ این نسخه، برخی معادلات در زمینۀ روایتِ نسخهها، نظمی نوین یافته است. بهطورمثال اگر پیشتر، در موردی خاص، مصححان، ضبطِ نسخهای را به دلیلِ متأخربودن، رد میکردهاند، اکنون همان ضبطِ متأخر، به پایمردیِ نسخۀ 801 ه.ق بر مسندِ ضبطِ اقدم نشسته است. پیش از این، نسخۀ ایاصوفیه مورخ 813 ه.ق و نسخۀ خلخالی مورخ 827 ه.ق، از منظرِ قدمت، اهمیت و تبارشناسیِ نسخ، بهعنوانِ دو نسخۀ سرگروه، در تصحیحاتِ معتبرِ <em>دیوانِ حافظ</em>، موردِ توجهِ خاص بودهاند و عمدۀ اختلافِ آراءِ حافظپژوهان در بابِ ضبطِ برتر، با محوریتِ روایتهای این دو نسخه شکل یافته است. تا جایی که میدانیم نسخۀ 8<em>0</em>1 ه.ق به صورتِ انتقادی تصحیح نشده است و این نوشته میتواند جزوِ اولین گامها در بررسیِ برخی روایتهای این نسخه باشد. منابعِ موردِ مراجعۀ ما در این سنجش، علاوه بر نسخۀ 801 ه.ق، <em>دفترِ دگرسانیها</em> –برگرفته از پنجاه نسخۀ خطیِ سدۀ نهم– و همچنین تصحیحاتِ معتبرِ <em>دیوانِ حافظ</em> است.
دیوان حافظ,نسخة 801 ه.ق,تصحیح انتقادی,ضبط برتر,حافظ پژوهی
https://jls.um.ac.ir/article_39647.html
https://jls.um.ac.ir/article_39647_b89ceaed2dd9d95aaa12cfdc2449e0c6.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
جستارهای نوین ادبی
2783-252X
53
4
2021
01
20
صوفیان در عصر روشنگری ایرانی (پژوهشی دربارۀ ریشههای معرفتی، اقتصادی و اجتماعی صوفیستیزی در دورۀ مشروطه)
105
122
FA
عیسی
امن خانی
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گلستان
amankhani27@yahoo.com
سعید
مهری
دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
sam.mehri@yahoo.com
10.22067/jls.2021.68161.1020
تصوف یکی از بحثبرانگیزترین جریانات فکری در ایران بوده، بنیانهای معرفتی تصوف و رفتارهای صوفیان، همواره محل نقدِ منتقدان و مخالفان قرار گرفته است. نزاع با صوفیان غالباً بُعد شرعی و گاه نیز بُعد فقهی داشته است. اما دورۀ مشروطه، جریان خاصی از نقد تصوف پدید میآید که با همۀ ادوار پیشین نقد تصوف تفاوت دارد. منتقدانِ این دوره، از طبقۀ فقیهان و متکلمان نیستند و انتقاد آنان از تصوف نیز پیرامون سازگاری/ناسازگاری تصوف و شریعت اسلام نیست؛ بلکه این منتقدان، روشنفکرانی هستند که به دلیل آشنایی با دانشهای جدید رفتارها و باورهای صوفیان را به نقد میکشند و صوفیان و باورها و رفتارهای آنان را مانعی در جهت تحقق هدف خود، یعنی تجدد ایران قلمداد میکنند. در مقالۀ حاضر، ضمن بررسی انتقادات این روشنفکران بر تصوف در سه بُعد معرفتی، اقتصادی و اجتماعی، نشان میدهیم که تضاد معرفتیِ عمیقِ روشنفکرانِ لیبرال دورۀ مشروطه با صوفیان برخاسته از جهاننگری لیبرالیستی آنان است که مفاهیم بنیادین آن عبارتاند از: خودآئینی، تقسیم کار اجتماعی، تولید و ….
نقد تصوف,صوفیستیزی,روشنفکران مشروطه,تجدد,لیبرالیسم
https://jls.um.ac.ir/article_39648.html
https://jls.um.ac.ir/article_39648_928b042571f76d7ae5bef1cf4664dd94.pdf
دانشگاه فردوسی مشهد
جستارهای نوین ادبی
2783-252X
53
4
2021
01
20
مسألۀ تاریخ مندیِ شعرِ منوچهر آتشی
123
150
FA
اسد
آبشیرینی
0000000336013367
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز
a.abshirini@scu.ac.ir
10.22067/jls.2021.60035.0
آن نسبت هنری که میراث شعری یک شاعر با تاریخ روزگاران خود برقرار میسازد، برسازندۀ ساخت و صورتهایی است که شاکلۀ اصیل چهرۀ ادبی او را در سنجش با سایر دورهها و نظامهای هنری دیگر، معلوم میدارد. شعر آتشی فارغ از توفیقی که در القاء توانمند فضاهای بومی جنوب ‑تالی نیمای شمال‑ به دست آورده است، از گرفتوگیرهایی نیز بیآسیب نمانده است که خود برخاسته از غیاب نگاهی تاریخمند به هستی و انسان مدرن میتواند بود. با تمرکز بر سه فقره از شعرهای دو دفتر «آهنگ دیگر» و «آواز خاک»، بیشتر به این نکته التفات خواهیم یافت که او چگونه در «خنجرها، بوسهها و پیمانها»، «گُلگونسوار» و «ظهور»، با اشتمال سه حوزۀ «تاریخ»، «تراژدی» و «ادبیّات اکثریّت» از آنگونه فقر نگرشی رنج میبرد که سعی نگارنده را همه بر آن داشته که با درنظرداشت نظریههای ادبی منتقدان جدید و دستهبندی مناطق نقدپذیر شعرها، چندوچون و کاستی آنها را بررسی و تحلیل کند.
منوچهر آتشی,«خنجرها,بوسهها و پیمانها»,گُلگونسوار,ظهور
https://jls.um.ac.ir/article_39650.html
https://jls.um.ac.ir/article_39650_de60d6febc9b436c34ce5d9bf38fc53a.pdf