2024-03-29T12:11:45Z
https://jls.um.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=3838
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
چو آدینه هرمزدِ بهمن بود ...
سجاد
آیدنلو
فردوسی در پایان پادشاهی شاپور ذوالاکتاف چند بیتی دربارة احوال شخصی خویش آورده است که با این بیت آغاز می شود :
چو آدینه هرمزد بهمن بود بر این کار فرّخ نشیمن بود
پژوهشگران دربارة این چند بیت نظریات گوناگونی اظهار کرده و آنها را ناظر بر آرزوی دیدار فردوسی با پیامبر اسلام (ص) پس از مرگ، شادمانی از اتمام نظم این بخش از شاهنامه و جشن شصت و ســومین زاد سال فردوسی دانسته اند، اما با دقت در ساختار، ترتیب و نوع بیان این بیت ها آشکار می شود که تأکید فردوسی بر تقارن جمعه با روز نخست بهمن ماه است و او به این مناسبت در پی بزم آرایی و شادخواری برآمده است. علت فرخندگی و سرورانگیزیِ هم زمانیِ آدینه با روز هرمزد بهمن برای فردوسی این بوده که جمعه در معتقدات اسلامی گرامی و عیدگونه است و در عین حال در پنـدارهای نجـومی کهن روز ویژة سیارة خنیا و طرب، زهره، شمرده می شود، از همین روی هنگام تن آسانی و فرحناکی است. از سوی دیگر روز نخــست(هرمزد/ اورمزد) هر ماه در فرهنگ ایرانی و محتملاً به تأثیر از آن، در سنت اسلامی روزی است مبارک و مخصوصِ بزم و رامش. برخی شواهد نیز نشـان می دهد که ظاهراً روز نخست مـاه بهمن هم خجسته و جشن مانند تلقی می شده است و با این وصف طبیعی است که انطباق دو یا سه روزِ این چنین (آدینه، هرمزد و هرمزد بهمن) فرخ دانسـته شــود. از میان سال های مرتبط با ادوار زندگانی فردوسی فقط در سال 387 ه.ق. جمعه مطابق با یکم بهمن بوده و چون فردوسی در دنبالة این بیت ها خود را شصت و سه ساله نامیده است، سال تولد او 324 ه.ق. خواهد بود و این با اشارات و قراینِ دیگرِ متن شاهنامه که بر پایة آنها زادسـال شاعر سال 329 یا 330 ه.ق. و در میان شاهنامه شناسان پذیرفته تر است، در تناقض قرار می گیرد
فردوسی
شاهنامه
آدینه
هرمزد
هرمزدِ بهمن
زادسال فردوسی
2012
01
21
1
14
https://jls.um.ac.ir/article_30441_9f8f8902f0d85f9470732efc71b41138.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
کریمان کیست؟ بر پایة دستنویس هفت لشکر گورانی
آرش
اکبری مفاخر
واژة «کریمان» ظاهراً در هیچ یک از داستان های مربوط به گرشاسپ در اوستا، متون پهلوی و متون فارسی زردشتی نیامده است. این واژه در دو بیت از داستان های «رستم و سهراب» و «رستم و اسفندیار» شاهنامه آمده است. فرهنگ نویسان و شاهنامه شناسان دو برداشت متفاوت از این ابیات داشته اند؛ گروهی کریمان را نام پدر نریمان و گروهی دیگر آن را واژه ای عربی و به معنای بخشنده و جوانمرد پنداشته اند. از آنجا که متون حماسی به دیگر زبان های ایرانی نیز یکی از سرچشمه های شاهنامه شناسی است، دستنویس هفت-لشکر به زبان گورانی و دیگر متون زبان و فرهنگ گورانی برای پی بردن به کاربرد واژة کریمان راه گشاست. واژة کریمان و گشتة آن یعنی «قهرمان»، بارها در این دستنویس و دیگر دستنویسها و متون گورانی به عنوان دو شخصیت، پدر نریمان و پهلوان دوران هوشنگ و تهمورث، آمده است؛ بنابراین با توجه به این متون می توان گفت که در شاهنامه کریمان نام دو شخصیت است: 1- نام پدر نریمان در داستان رستم و سهراب؛ 2- نام فرزند هوشنگ در داستان رستم و اسفندیار و فردوسی در یادکرد واژة کریمان به سرچشمة دیگری غیر از گزارش های خداینامه و شاهنامة ابومنصوری نظر داشته است
کریمان ؛ نریمان
شاهنامه ؛ گورانی ؛ هفت لشکر
2012
01
21
15
37
https://jls.um.ac.ir/article_30472_5db941185d8c85d9afcf6232159fa7bd.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
اسکندر: از هجوم تا جذب
محمود
امیدسالار
با این که شخصیت اسکندر در حماسة ملی ایران آمیختهای است از صفات خوب و بد، در مطالعات شاهنامه شناسی و تاریخی ایران نوعی "اسکندرستیزی" غیر منطقی به چشم میخورد که با اشاعة داستان اسکندر در فرهنگ ادبی و شفاهی ایران در تناقض است. به روایت شاهنامه، اسکندر فرزند داراب و از سلالة شاهان ایران است و از نظر قانونی بر تاج و تخت ایران حق دارد. داستان کشورگشاییهای او (2408 بیت) با تفصیلی بیش از برخی داستانهای معروف شاهنامه نقل شده است. برخی از محققین به تبعیت از نولدکه معتقدند ایرانیان برای این که از خواری شکست به دست اسکندر برهند، داستان خویشاوندی اسکندر با داراب را اختراع کردند تا اسکندر را شاهی ایرانی قلمداد کنند. این مقاله احتمالات دیگر را در این باب در نظر میگیرد. یکی این که داستان خویشاوندی اسکندر با داراب ساختة دستگاه تبلیغاتی اسکندر باشد، زیرا داستان مشابهی در باب خویشاوندی اسکندر با شاهان مصر باستان که برای مشروعیت بخشیدن به حکومت اسکندر بر مصر اختراع شده نیز موجود است. دوم این که این قصص ساخته و پرداختة اشراف دورگة ایرانی ـ یونانی و مصری ـ یونانی باشد، که پس از فتح ایران و مصر از ازدواج فاتحان یونانی و دختران اشراف این دو سرزمین به وجود آمدند. مؤلف بر این نظر است که امکان وجود این علل چندگانه در عرض هم بیشتر از این است که ایرانیان داستان اسکندر را به خاطر کاستن از تلخی شکست ساخته باشند. همین که اسکندر به صورت قهرمانی ملی و کاملا ً ایرانی در آمده است، نشان میدهد که منشا داستان هرچه باشد، اسکندر در ادب رسمی و عامیانة ایران از دیرباز پذیرفته و ایرانی شده بوده است
اسکندر
شاهنامه
اسکندر ستیزی
خویشاوندی اسکندر و داراب
2012
01
21
39
63
https://jls.um.ac.ir/article_30525_b26640201960e71ec6ca82c99bdef72e.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
مبارک فال (نسخۀ نویافتۀ سن ژوزف)
مصطفی
جیحونی
شناسایی و چاپ شاهنامۀ نسخۀ سن ژوزفِ بیروت (احتمالاً کتابت اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم) رویداد مبارکی در متن شناسی شاهنامه است. این دست نویس مهم در کنار سایر نسخههای معتبر مانند فلورانس (614)، لندن (675)، طوپقاپوسرای (731)، لنینگراد (733)، قاهره (741) و ترجمۀ عربی بنداری می تواند در کار تصحیح حماسۀ ملی ایران مفید باشد. نگارنده در مدت هفت ماه، تصحیح خویش از شاهنامه (اصفهان، شاهنامه پژوهی،1379، پنج جلد) را با ضبطهای این نسخۀ نویافته مقایسه کرده و حدود هفتصد مورد اختلاف یافته است. در این مقاله، صد و شش مورد از این تفاوتها برای آگاهی شاهنامه پژوهان ذکر و بررسی می شود تا شاید در رسیدن به متنِ نزدیک به اصلِ شاهنامه به کار آ
شاهنامه
تصحیح
نسخۀ سن ژوزف
چاپ جیحونی
2012
01
21
65
100
https://jls.um.ac.ir/article_30570_32277915e82270c77c845205ab649fca.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
همه تا درِ آز رفته فراز (یک معنی ناشناختۀ آز در داستان رستم و سهراب)
ابوالفضل
خطیبی
بیت: «همه تا در آز رفته فراز/ به کس بر نشد این در راز باز» در مقدّمۀ داستان رستم و سهراب یکی از ابیات دشوار و بحث انگیز شاهنامه است. دربارۀ معنای این بیت و ترکیب «درِ آز» در آن تاکنون چند پیشنهاد مختلف مطرح شده است؛ از جمله: آز به معنای مرگ، آز در معنی افزون خواهی، درِ آز به معنی بالاترین حدّ زیاده جوییِ انسان برای آگاهی از راز مرگ و چیرگی بر آن. نگارنده به استناد قراینی، معنای «نیاز، احتیاج، آرزو و به طور کلّی خواست طبیعی آدمی» را برای «آز» پیشنهاد و بیت مورد بحث را اینگونه معنا کرده است: همۀ آدمیان نیازهای طبیعی چون خوردن و آشامیدن و آمیزش جنسی و آرزوهای مختلف دارند که لازمۀ زندگیِ این جهانی است. چون زندگی طبیعی آدمی با ویژگیهای خاصّ خود با مرگ- که آن نیز قواعد ویژۀ خود را دارد- در تضاد است، درِ رازِ مرگ بر انسان گشوده نخواهد شد.
: داستان رستم و سهراب
مقدّمه
آز
نیاز و خواست طبیعیِ آدمی
2012
01
21
101
111
https://jls.um.ac.ir/article_30604_e66b77b50de482bfa6905bbc41635f69.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
تحلیل انسانشناختی اسطورة فر و کارکردهای آن در شاهنامة فردوسی و اساطیر ایران
فرزاد
قائمی
فر در شاهنامه، یکی از مهمترین و پربسامدترین مفاهیم این متن حماسی است. مفهوم مینوی فر با نشانههایی چون هالة نور، توانایی خرق عادت، تسلط بر طبیعت، ارتباط با بخت و شناسههای مادیای چون جانوران و ابزارهای مقدس بر شخصیت فرهمند نمایان میشود. این اسطوره، با شکل گیری اجتماع، مفهوم طبقه و دو نوع مشروعیت فرهمندانه و خونی در ارتباط است و انواعی دارد که مهمترین آن فرّ کیانی است؛ فرّی که مشروعیت شاه را در راستای تفویض حق الهی حکومت به او توجیه میکند و از منظر انسان شناختی، میتوان آن را از جلوههای نیای مقدس بشر یا قهرمان فرهنگی مدنیّت دانست که به شکل گیری الگوی شاه- موبد که در شاهنامه الگویی بنیادین است میانجامد. در این الگو، فرّ کیانی، مستلزم داشتن گوهر نژادی و نمادی از حمایت الهی مشروطی است که در صورت عدم پایبندی به خویشکاری از شاه میگسلد. در این جستار، ضمن بررسی خویشکاریها و کارکردهای فر در شاهنامه، با رویکرد انسان شناختی، علت اهمیت دینی- سیاسی این مفهوم را بررسی و آن را با نمونههای همارز خود در اساطیر ملل چون مانا، کاریزما و توپو مقایسه کردهایم. از منظر روان شناسی تحلیلی، شکلگیری الگوی شاه- موبد بر مبنای شبیه سازی فرد با کهن الگوی مانا و تجسم شخصیت مانایی یا فرهمند و لغزش و گسستن فرّه از او، با نظریات جنون شیدایی، تورم روانی و قانون وحدت روحی توده بررسی شده است.
فرّه
فرّ کیانی
شاه- موبد (شاه- پریستار)
مشروعیت
گسستن فر از شاه
انسانشناسی
2012
01
21
113
148
https://jls.um.ac.ir/article_30635_fe4f895706fa555cbb5352f4fccd811b.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
زایش اسطورههای ترمیمی در سنت اساطیری ایران
علیرضا
مظفری
در بررسی اساطیر اقوام و ملل مختلف میتوان به یک عده اساطیر پایه باورمند بود. این اساطیر، نمونه و منشاء پیدایش اساطیر متأخرترند. معمولاً خودِ اساطیرِ پایه یا بخشی از عناصر سازندة آن بنا به انگیزههای مختلف در معرض فراموشی قرار میگیرند؛ اما این اساطیر هرگز به طور کامل محو و نابود نمیگردند، بلکه در طول تاریخ و در فرایند غبار زدایی از حافظة ناخودآگاه جمعی در ضمن روایتهای دیگرِ اساطیری مورد بازآفرینی و احیا قرار میگیرند؛ مانند احیای «جام جم » در اسطورة کیخسرو. با بررسی اساطیر متأخر میتوان بخشهای فراموش شدة اساطیر پایه را مانند تکههای پراکنده کنار هم چید و به چنـد و چون آن اساطیر دست یافت. در این مقاله روایت اساطیری جمشید به عنوان اسطورهای پایه برای زایش اسطورههای ترمیمی مورد مطالعه قرار گرفته است.
اساطیر ترمیمی
اساطیر ایران
جمشید
فریدون
کیخسرو
اسفندیار
2012
01
21
149
166
https://jls.um.ac.ir/article_30664_e628c23f0d2f9d1e347dc6dd1fccf3ec.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
سیمین قلم و تیغ درم در شاهنامۀ فردوسی
چنگیز
مولایی
در شاهنامۀ فردوسی، بیت زیر در توصیفِ زیباییهای رودابه، دختر مهراب آمدهاست:
دو نرگس دژم و دو ابرو به خم ستون دو ابرو چو سیمین قلم
تعدادی از دستنویس های شاهنامه به جایِ «سیمین قلم» در این بیت «تیغِ دُژم» یا «تیغِ درم» آوردهاند. برخی از محققان ضبط «تیغِ درم» را بر گونههایِ «تیغِ دُژَم» و «سیمین قلم» (ضبط مختار خالقی مطلق) ترجیح میدهند و معتقد هستند که «تیغ درم» ابتدا به «تیغ قلم» (قلمتراش؟) گشتگی یافته و بعدها گروهی از کُتاب «تیغ قلم» را به کلی مسخ و ساده کرده، به «سیمین قلم» گرداندهاند؛ گذشته از این، احتمال داده شده است که لفظ «درم» در این ترکیب ربطی به واژۀ معروف درم (مسکوک سیمین) ندارد، بلکه در این مورد واژه را باید به فتح اول و دوم، یعنی «دَرَم» خواند و «کارد، چاقو» و یا ابزاری از این دست معنی کرد. از یک سو، قراین زبانی نشان میدهد که وجود واژهای به صورت «دَرَم» در زبان فارسی غیرمحتمل است و واژۀ «درم» در ترکیبِ «تیغِ درم» در همان معنی معروف خود، یعنی «مسکوک سیمین» استعمال شدهاست و استبعادی ندارد که فردوسی به علاقۀ جنسیت از «درم» معنیِ «نقره» اراده کرده و «تیغ درم» را در معنیِ «تیغی از نقره» به کار برده باشد؛ از سوی دیگر شواهد موجود در خود شاهنامه و متنهای دیگر فارسی به خوبی حاکی از آن است که ترکیب «سیمین قلم» در بیت مورد بحث و همچنین در بیتِ
دو یاقوت خندان دو نرگس دژم ستون دو ابرو چو سیمین قلم
که در شاهنامه در توصیف سودابه آمدهاست، همانند ترکیبِ «تیغ درم» ترکیبی اصیل و یقیناً از خود فردوسی است.
شاهنامۀ فردوسی
تیغ دُژَم
تیغ دِرَم
سیمین قلم
2012
01
21
167
183
https://jls.um.ac.ir/article_30696_b6836778d4aab24943a2c161495314f6.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
نقد روایتی از چهارمقاله دربارة زندگانی فردوسی
اکبر
نحوی
نظامی عروضی نخستین نویسندهای است که شرححال بالنسبه مفصّلی از فردوسی در چهارمقاله به دست داده است. وی پس از آنکه شنیدهها و یافتههای خود را از زندگانی فردوسی بیان میکند، به نقل روایتی میپردازد که در سال 514 در نیشابور از امیر معزّی و او سابقاً از شخصی به نام امیر عبدالرزاق شنیده بوده است. این روایت بسیار مهم که متضمّن حوادثی از آخرین سالهای زندگی فردوسی است، هرچند در پژوهشهای جدید بسیار مورد توجه و استناد قرارگرفته، اما هیچگاه جزئیات آن به نحو شایسته نقد نشده است. موضوع این مقاله بررسی این روایت است و بدین منظور گزارش مزبور به قطعاتی تقسیم و مطالب هر قطعه با مآخذ معتبر تاریخی سنجیده و نتیجهگیری شده است.
فردوسی
سال وفات فردوسی
امیر عبدالرزاق
محمود غزنوی
چهارمقاله
ابوالقاسم کرّکانی
2012
01
21
185
220
https://jls.um.ac.ir/article_30729_c8765e1b0349bb596f99211d3e80b5e8.pdf
جستارهای نوین ادبی
جستارهای
1390
44
3
مقالهشناسی شاهنامه و ادب حماسی در مجلة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد (شمارههای 1 تا 173)
جواد
میزبان
سید محمد علی
موسوی
مقالهشناسی شاهنامه و ادب حماسی
در مجلة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد
(شمارههای 1 تا 173)
2012
01
21
223
228
https://jls.um.ac.ir/article_30762_80075c656b04d5ead83a807c740be35b.pdf