دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521Different Records of Manuchehri’s Six Odes (i.e. Qasidahs) in Three Old Sourcesضبطهای متفاوتی از شش قصیدۀ منوچهری در دو جنگ و یک تذکره1283246610.22067/jls.v45i3.21503FAعلی اشرف صادقیفرهنگستان زبان و ادب فارسیJournal Article20130507Manuscripts of Manuchehri’s divan are relatively new. Only one manuscript dates back to 1051 A.H. Scribes have systematically “modernized” the older records. To have access to the poet’s language, one must either refer to the old manuscripts which are still unknown or else resort to literary miscellanies containing the poet’s poems. The author has presented here a number of different and rather older records of the poet’s six odes from three old sources.نسخه های دیوان منوچهری همه در دو سه قرن اخیر کتابت شده اند. تنها یک نسخه از این دیوان در دست است که تاریخ کتابت آن 1051 است. کاتبان این نسخه ها ضبط های قدیمی اشعار را غالباً تغییر داده و آن ها را مطابق کاربردهای روز درآورده اند. برای دست یافتن به ضبطهای کهن اشعار که به زبان شاعر نزدیک باشد باید یا منتظر پیدا شدن نسخه های کهن بود و یا به اشعاری از شاعر که در جنگهای کهن ضبط شده اند رجوع کرد. در این مقاله ضبطهای شش قصیده که در دو جنگ کهن و یک تذکرة نسبتاً کهن درج شده اند، به دست داده شده است.https://jls.um.ac.ir/article_32466_832344f73862d569768f97a8628b813e.pdfدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521Necessity of Re-editing Kimia-ye Sa'adatضرورت تصحیح دوبارة کیمیای سعادت29553247710.22067/jls.v45i3.14560FAسلمان ساکتفردوسی مشهدمحمّد جعفر یاحقّیفردوسی مشهدمحمّد رضا راشد محصّلفردوسی مشهدمحمود عابدیتربیت معلم تهرانJournal Article20120812Kimia-ye Sa'adat is the most important work of Abu Hamed Mohammad Ghazzali in Persian which has been edited and published twice in Iran: the first time in 1940/1319 Š by Ahmad Aram, and the second time in 1982/1361 Š By Hossein Khadiv Jam who had already published the first half of the book in 1976/1355 Š. This article seeks to study these two editions, especially the one by Khadiv Jam, and compare them with the old manuscripts of the book. The study further indicates the shortcomings of the two editions and suggests the necessity for re-editing the work. Besides the original manuscripts used by Khadiv Jam, the study uses the manuscript in Malek Museum (dated 605 A.H.), two manuscripts from British Museum (dated 644 A.H. and 672 A.H.), and the newly found manuscript of Uppsala (dated 619 A.H.). The article refers to some of the most significant problems in the two existing editions especially the one by Khadiv Jam. Among the most noticeable shortcomings are the following: insufficiently introducing the manuscripts, careless selection of the original manuscript(s), adopting vague and uncritical methods for editing, deletions, unsupported additions, and some obvious mistakes in editing strange and rare vocabulary. These problems are so fundamental that in certain parts they cause serious semantic changes which depart drastically from the writer’s supposed intention.کیمیای سعادت مهمترین اثر فارسی ابوحامد محمّد غزالی است که در ایران دو بار تصحیح و منتشر شده است: بار نخست در سال 1319 به اهتمام احمد آرام و بار دوم در سال 1361 به کوشش حسین خدیوجم که پیشتر هم در سال 1354 نیمة نخست کتاب را به چاپ رسانده بود. این مقاله بر آن است تا با بررسی این دو چاپ، بویژه تصحیح خدیوجم و مقایسة آنها با نسخ کهن کتاب، کاستیها و اشکالات این دو تصحیح را نشان دهد و ضرورت تصحیح دوبارة کیمیا را گوشزد نماید. در این راستا افزون بر نسخ اصلی مورد استفادة خدیوجم، از نسخة موزة ملک (مورّخ 605 ق.)، دو دستنویس موزة بریتانیا (مورّخ 644 ق. و 672 ق.) و نسخة نویافتة اوپسالا (مورّخ 614 ق.) بهره برده و نشان دادهایم که معرفی نکردن کامل نسخهها، انتخاب نابجای نسخه / نسخ اساس، نامعلوم بودن شیوة تصحیح و انتقادی نبودن آن، افتادگیها، افزودههای بیپشتوانه و برخی اشتباهات فاحش در تصحیح واژههای غریب و نادر، مهمترین اشکالات این دو چاپ – بویژه چاپ خدیوجم – بوده است. این اشکالات به حدی است که گاه معنی و مفهوم عبارات دگرگون شده و بهکلی با آنچه مؤلف در صدد بیان آن بوده، اختلاف پیدا کرده است.https://jls.um.ac.ir/article_32477_cae80358e6ea728de9ee7a7709e5f6dd.pdfدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521Sanai's Poems in Dehkhoda Dictionaryشعر سنایی در لغت نامة دهخدا57793250010.22067/jls.v45i3.15925FAنجمه دریدانشگاه هرمزگانJournal Article20121012This article deals with two main issues: firstly, it investigates the status of Sanai's poetry in the development of Dehkhoda Dictionary. To achieve this end, examples cited from Sanai's poems by the authors of Dehkhoda Dictionary have been examined. The study reveals that in quite a good number of cases, Sanai's poems have been the exclusive source for the borrowed examples and the dictionary has heavily relied on them. This includes formal lexical items as well as the words belonging to the poet’s “imaginary geography” which seem to have been uniquely coined. Furthermore, some of Sanai's poems in Dehkhoda Dictionary were among the first established and documented evidential examples. Since the authors of Dehkhoda Dictionary observed a chronological order in recording the examples, it further delineates the status of Sanai's poetry in the development of the dictionary. The rest of the examples from Sanai have the same importance in terms of quantity and quality. The second focus of this article is a comparison between the original version of evidential examples in Dehkhoda Dictionary and a newly discovered manuscript of Hadiqa which was not available to the previous revisers of Sanai’s work or the authors of Dehkhoda Dictionary. This comparison has revealed how essential it is to revise the evidential examples in Dehkhoda Dictionary based on the newly published versions.این مقاله، دو مسالة اصلی دارد: نخست برای تعیین جایگاه شعر سنایی در تکوین لغت نامۀ دهخدا به بررسی زبانی شاهد مثال هایی پرداخته ایم که مؤلفان لغت نامه از شعر سنایی انتخاب کرده اند. در این میان موارد زیادی یافت شد که شعر سنایی تنها شاهد مثال است و وجود یک کلمه یا تعبیر کاملاً وابسته به شعر سنایی است. در این بخش هم کلمات و ترکیبات زبان رسمی وجود دارد و هم کلماتی که مربوط به جغرافیای خیال هستند و به احتمال زیاد برساختة خود سناییاند. علاوه بر این، برخی اشعار سنایی در لغت نامه بهعنوان نخستین شاهد مثال ثبت شده اند. از آنجا که مؤلفان لغت نامه در ثبت شاهد مثال ها غالباً ترتیب تاریخی را رعایت کرده اند، این موارد هم جایگاه شعر سنایی را در تکوین لغت نامه آشکار می کند. دیگر شاهد مثال های سنایی در لغت نامه نیز به حیث کمیت و کیفیت اهمیت خاص خود را دارند. مسألة دوم مقاله، مقایسة نسخه شناسانۀ شاهد مثال های لغت نامه با نسخة خطی نویافته ای از حدیقه است که در دسترس مصححان قدیمی حدیقه و یا مؤلفان لغت نامه قرار نداشته است. این مقایسه نشان می دهد که اصلاح شاهد مثال های موجود در لغت نامه بر اساس چاپ های جدید تا چه میزان ضروری است.https://jls.um.ac.ir/article_32500_c284ba51d8168191f4f7fa79edfec3dc.pdfدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521“Chenar” (Plane Tree) or “Khiyar” (Cucumber)? (Revising Two Verses of Sanai’s Hadiqa al-Haqiqa Based on a Folk Belief)چنار یا خیار؟ (بازخوانی دو بیت از حدیقة سنایی بر اساس یک باور عامیانه)811033251710.22067/jls.v45i3.21500FAمحمّد صادقی شهپربوعلی سینای همدانرضا صادقی شهپردانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد همدانJournal Article20130507Culture and folk beliefs are noticeably reflected in Persian literature in general and in its poetry in particular. Paying attention to such beliefs is sometimes useful while correcting a text and identifying a preferred record. On this basis, the present article examines two verses of Sanai’s Hadiqa al-Haqiqa and offers the proposed correction. Verses from other poets have been presented to further substantiate the claim. The findings of this study can subsequently be addressed in the future commentaries and critical editions of the work.باورها و فرهنگ و معتقدات عوام بازتاب چشمگیری در متون ادب فارسی بهویژه در آثار منظوم ما دارند و شاعران پارسی گو به شکل های مختلف از آنها بهره گرفته اند. از این رو در نظر داشتن این موضوع، گاه در تصحیح یک متن و تشخیص یک ضبط مرجّح، کارگشا خواهد بود. این مقاله چنین دیدگاهی را دنبال می کند و نگارندگان بر همین اساس و بنا بر یک باور عامیانة دیرین، دو بیت از حدیقۀالحقیقه سنایی را بررسی کرده و نظر پیشنهادی خود را دربارة آن ارائه داده اند. همچنین برای مستند شدن گفتار، با طرح بیتهایی چند از شاعران دیگر در پیوند با همین باور عامیانه، صورت مرجّح آنها را پیشنهاد کردهاند که میتواند در آینده در تصحیح ها ، گزیده ها و شروح حدیقه مورد توجه واقع شود.https://jls.um.ac.ir/article_32517_c7c171d5e5b13d033487fe3831db69b5.pdfدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521Introduction, Critical Text logy and Textual Criticismمعرفی انتقادی، متن شناسی و نقد متنی حماسة ناشناختۀ شاهنامۀ اسدی1051313255010.22067/jls.v45i3.17754FAفرزاد قائمیفردوسی مشهدJournal Article20121215Asadi’s Shahnameh is a great epic consisting of twenty-four thousand distiches and is attributed to Asadi or another poet of the same nickname. This work was created in the same line of development as Ferdowsi’s Shahnameh. The main theme is the old campaign of Soleymān to Iran to confront with Rostam and Keykhosrow and to repeat the pattern of Rostam’s battles with his children in a state of anonymity. The text structure is episodic with numerous central characters. The narratives are for the most part derived from oral literature. Textual evidence demonstrates that the poet is Shiite. The narrative content, chronogram as well as the literary and linguistic style of one of the manuscripts reveal that the text was written in the ninth century (probably 809 A.H.). The article first introduces the text and the origin of its narratives in oral literature; it then proceeds with the study of the narrative structure of the epic using three available manuscripts dating back to the thirteenth and fourteenth centuries (A.H.). Textology and Textual Criticism have been employed as the research methodology. The literary and linguistic features of the text have also been examined at three levels: lexical, syntactic and rhetorical.شاهنامة اسدی حماسة 24 هزار بیتی بزرگی منسوب یا سرودة شاعری با کنیة «اسدی» است که در ادامة خط سیر حماسة ملی در شاهنامه رخ می دهد. مضمون اصلی آن روایت کهن لشکرکشی سلیمان به ایران و تقابل او با رستم و کیخسرو و تکرار الگوی نبرد رستم با فرزندانش به طور ناشناخته است. متن، ساختار اپیزودیک و شخصیت های اصلی متعدد دارد. مضامین ویژة افسانه ها در آن برجسته شده و خاستگاه غالب روایات آن، ادبیات شفاهی است. شواهد تشیّع شاعر در متن روشن است. با توجه به سبک ادبی و زبانی، محتوا، روایت اثر و ماده تاریخ موجود در یکی از نسخ، تألیف متن احتمالاً در قرن نهم (سال 809 ه. ق.) پایان یافته است. در این جستار، پس از معرفی متن و شناسایی خاستگاه روایات آن در ادبیات شفاهی و بررسی ساختار روایی حماسه، ارزشهای زبانی ادبی آن در یک گزارش سبکی- در سه لایة واژگانی، نحوی و بلاغی- ارائه شده استhttps://jls.um.ac.ir/article_32550_304ee8e663433775fd3a0cc4ae2dfcc9.pdfدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521Kortnameh: Structure and Format (Examining the Surviving Verses of Kortnameh in Tarikhname-ye Herat)کرتنامه؛ ساختار و قالب (بررسی ابیات بازماندة کرتنامه در تاریخنامة هرات)1331503257010.22067/jls.v45i3.21502FAخلیلالله افضلیفردوسی مشهدJournal Article20130507Kortnameh is an epic composed in Masnavi format. Modeled on Ferdowsi’s Shahnameh, the work was composed by Rabiee Pushangi (671-702A.H.) at the behest of Fakhruddin-e Kort (697-706 A.H.) about the history of Kort dynasty. The work has disappeared and little is known about it. Tarikhname-ye Herat (721 A.H.) is the only source that has preserved a little more than 250 verses of Kortnameh, providing us with some information about the author and his style. To identify the structure and format of Kortnameh, the present study has tried to explore and analyze the surviving verses of the work in Tarikhname-ye Herat.کرتنامه مثنویای حماسی به اسلوب شاهنامة فردوسی است که ربیعی پوشنگی (702 - 671 ق.) آن را به دستور ملک فخرالدّین کرت (حک. 706-697 ق.) در موضوع تاریخ آلکرت سروده است. این اثر اکنون از میان رفته و از آن اطلاعات اندکی در دسترس است. تنها منبع آشنایی با این مثنوی و سبک و سخن ربیعی، تاریخنامة هرات (721 ق.) نوشتة سیفی هروی است که اندکی بیش از 250 بیت از این منظومه به همراه داستان سرگذشت ربیعی در آن نقل شده است. در این جستار به منظور آشنایی با ساختار و قالب کرتنامه، به بررسی و تحلیل ابیات بازمانده از این مثنوی در تاریخنامة هرات پرداختهایم.https://jls.um.ac.ir/article_32570_98a3cd4603cc279b591838889051d1d1.pdfدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521چند یادداشت بر چهارمقالۀ نظامی عروضی1511643260210.22067/jls.v45i3.21505FAرضا انزابی نژادفردوسی مشهدJournal Article20130507از روزگار صفّاریان، در ولایت غور، سلسلهای از سلاطین و امرای محلّی حکومت داشتند به نام «غوریّه». آوازه و اهمیّت و تااندازهای استقلال این سلسله ـ از هنگامی که از قید غزنویان بیرون آمدند، یعنی از سال 543 آغاز میشود و به سال 612 تمام میشود؛ یعنی تا زمانی که مقهور خوارزمشاهیان میگردند.
ولایت غور، امروزه، منطبق است با هزارستان و باید آن را در نقشۀ جغرافیایی افغانستان میان درۀ هیرمند و هرات جُست.
مورّخان غوریّه را ملوک شنسبانیّه یا آل شنسب نیز خواندهاند. نسبت به جدّ اعلای آنها ـ شنسب نام ـ که گویند از نژاد ضحّاک بوده و به دست حضرت علی (ع) اسلام آورده بوده1. با مرگ عزّالدین حسین ـ در سال 545 ـ حکومت آل شنسب میان پسرانش شاخهشاخه گشت: علاءالدین غوری فیروزگوه را ـ واقع در میان هرات و غزنین ـ تختگاه خویش گردانید و شاخۀ شنسبانیّۀ غور را نامور و زورمند گردانید و در جنگ با بهرامشاه، شاهنشاه غزنه را شکست داد و به غزنه درآمد و به کین دیرین، آن شهر را به کام آتش سپرد، نوشتهاند: شهر، هفت شبانهروز در آتش میسوخت. آنچه علاءالدین از این نمایش زور و ستم اندوخت تنها یک لقب بود. لقبی که چون نیک بنگری، تهی از هرگونه سرافرازی است جهانسوز. علاءالدین جهانسوز.از روزگار صفّاریان، در ولایت غور، سلسلهای از سلاطین و امرای محلّی حکومت داشتند به نام «غوریّه». آوازه و اهمیّت و تااندازهای استقلال این سلسله ـ از هنگامی که از قید غزنویان بیرون آمدند، یعنی از سال 543 آغاز میشود و به سال 612 تمام میشود؛ یعنی تا زمانی که مقهور خوارزمشاهیان میگردند.
ولایت غور، امروزه، منطبق است با هزارستان و باید آن را در نقشۀ جغرافیایی افغانستان میان درۀ هیرمند و هرات جُست.
مورّخان غوریّه را ملوک شنسبانیّه یا آل شنسب نیز خواندهاند. نسبت به جدّ اعلای آنها ـ شنسب نام ـ که گویند از نژاد ضحّاک بوده و به دست حضرت علی (ع) اسلام آورده بوده1. با مرگ عزّالدین حسین ـ در سال 545 ـ حکومت آل شنسب میان پسرانش شاخهشاخه گشت: علاءالدین غوری فیروزگوه را ـ واقع در میان هرات و غزنین ـ تختگاه خویش گردانید و شاخۀ شنسبانیّۀ غور را نامور و زورمند گردانید و در جنگ با بهرامشاه، شاهنشاه غزنه را شکست داد و به غزنه درآمد و به کین دیرین، آن شهر را به کام آتش سپرد، نوشتهاند: شهر، هفت شبانهروز در آتش میسوخت. آنچه علاءالدین از این نمایش زور و ستم اندوخت تنها یک لقب بود. لقبی که چون نیک بنگری، تهی از هرگونه سرافرازی است جهانسوز. علاءالدین جهانسوز.https://jls.um.ac.ir/article_32602_56ef894572defe84931c5c9c855f4e92.pdfدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X45320120521مقالهشناسی تصحیح و متنشناسی در مجلة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد (شمارههای 1 تا 177)مقالهشناسی تصحیح و متنشناسی در مجلة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد (شمارههای 1 تا 177)1651773262010.22067/jls.v45i3.21504FAسید محمد علی موسویفردوسی مشهدJournal Article20130507مقالهشناسی تصحیح و متنشناسی
در مجلة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد
(شمارههای 1 تا 177)مقالهشناسی تصحیح و متنشناسی
در مجلة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد
(شمارههای 1 تا 177)https://jls.um.ac.ir/article_32620_82098735c78bbd2b953ff73bb2e4e1e0.pdf