دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023The reflection of festivals and celebrations in Persian poetryتحلیلی بر بازتاب جشنها و عیدها در شعرفارسی*(تا سده هفتم)1183079410.22067/jls.v40i3.13157FAحسین آقاحسینیدانشگاه اصفهانزهرا صالحی ساداتیدانشگاه اصفهانJournal Article20120611Festivals and celebrations are regarded as vitality and dynamism of each society. In pre-Islamic Iran, there have been as many as twenty four festivals. When Iranians accepted Islam, many Islamic festivals were added to these national festivals. Whereas one can find lots of information in Tarikh-e-Beihaghi, we can find little information in other historical books. Meanwhile there is quite a large amount of relevant information about Islamic and national festivals in Persian poetry, which in turn, provides the reader with adequate information on the ways these festivals and rites were held. Although most of these poems are merely a kind of glorifying and eulogizing the kings, rulers and authorities, one can find valuable information through reading these poems. By reading and analyzing these poems, one will be acquainted with the ways these festivals were held. These poems also provide us with helpful information about the vitality, merriment and contentment of the people and at the same time elucidate the secret of their permanence or elimination. Through studying the reflection of these festivals in Persian poetry, one can learn about the prevalent ideas in the monarchy as well.
Keywords: Eid-e-Norouz, Mehregan, Eid-e-Fetr, Eid-e-Ghorban.بر پایی جشنها و عیدها نشان پویایی وشادابی یک جامعه است. به گفتۀ محقّقان، در ایران پیش از اسلام جشنهای فراوانی برگزار میشده است که تعداد آن را تا بیست و چهار جشن ذکر کردهاند(صفا،بی تا:120). پس از ورود اسلام به ایران نیز عیدهای اسلامی به جشنهای ایرانی افزوده شده و با آداب و شکوه خاصی بر پا میشده است. در کتابهای تاریخی اطلاعات چندانی دراین باره نیامده است و تنها در آثاری چون تاریخ بیهقی میتوان مطالب سودمندی یافت، اما در شعر فارسی از این آیینها و جشنها اطلاعات نسبتاَ فراوانی میتوان به دست آورد و به چگونگی بر پایی آیین جشن وسرور در دربارها و میان مردم پی برد.
اگرچه بیشتر این شعرها در ستایش حکمرانان وبزرگان دربارهاست،اما از لا به لای آن میتوان نکات سودمندی یافت که بررسی و تحلیل آن، ما را از چگونگی بر پایی وعوامل مؤثر در جشنها آگاه میکند و با روحیات و شادمانی و سرور مردم آشنا میسازد و رازماندگاری یا ناپایداری آن را مینمایاند.
از بازتاب این جشنها و عیدها درشعر فارسی میتوان با اندیشه حاکمان درباری و روحیه مردم هم عصر آن آشنا شد و به اهمیت و ارزش آنها پی برد.
کلید واژهها: جشن، نوروز، مهرگان، سده، عید، فطر، قربان.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023A study on the source and the style of Alkaafi fel Arooz-e-val Ghavaafi written by Khatib Tabriziپژوهشی در منابع و سبک خطیب تبریزی درکتاب19363080810.22067/jls.v40i3.13158FAصاحبعلی اکبریدانشگاه تربیت معلم سبزوارJournal Article20120611Alkaafi fel Arooz-e-val Ghavaafi written by Khatib Tabrizi is quite familiar for the students and researchers of the area of prosody and meter. Khatib Tabrizi is a sixth century scholar. The main characteristic of his Age in writing books was to adapt from the texts and works of the predecessors and little use of creativity and innovation. Considering the bibliography and the methodology of this great scholar in compiling the above mentioned text, the author of the article has concluded that Khatib Tabrizi like his other contemporary scholars could not avoid this characteristic of his Age and has emphasized on adaptation in his work very much. In his adaptations the main focus of Tabrizi has been on the books of Saaheb Ibn-e-Abbad and Akhfash. However he has also adapted from the books and works of the other scholars too.
Keywords: Prosody, adaptation, Tabrizi, Arooz, Ghavafi.کتاب ارزشمند الکافی فی العروض والقوافی اثر دانشمند برجسته و ادیب توانا ابوزکریا یحیی بن علی خطیب تبریزی(ت502 هـ) برای پژوهشگران در عرصة عروض و قافیه، نامی است آشنا. از آنجا که ویژگی عصر خطیب کم رنگ بودن نوآوری و ابتکار و به دنبال آن روی آوری دانشمندان به سمت نقل واقتباسِ افراطی،کاملاً مشهود بوده، این امر نگارنده را بر آن داشت تا با بررسی ویژگیهای این دانشمند برجسته،منابع وسبک نگارش وی را در تألیف کتاب الکافی مورد مطالعه قرار داده و به این نتیجه برسد که وی نیز نه تنها نتوانسته است از دایرة نقل واقتباس بیرون بیاید، بلکه در موارد بیشماری در تألیف خود، از سایر دانشمندان و صاحب نظران مطالبی را نقل کرده است. وی در کنار نقل و اقتباس خود به طور عام، عنایت ویژه ای به کتابهای ابن جنی و صاحب بن عباد و اخفش داشته است.
کلید واژهها: عروض، نقل و اقتباس، تبریزی، الکافی، القوافیدانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023Samak-e-Ayyar: an epic or a fictionسمک عیّار: افسانه یا حماسه؟(مقایسة سازه شناختی سمکعیّار با شاهنامة فردوسی)*37563083610.22067/jls.v40i3.13159FAمحمود حسنآبادیسیستان و بلوچستانJournal Article20120611The old, rich and popular tradition of verbal story telling by narrators has been prevalent among all indo-Europeans, especially Aryans who were living in the Iranian plateau, in the Eastern parts of Iran and Khorasan. This tradition of oral narration has kept fiction and also historical events and has transmitted them to us. The writer of this article tries to evaluate this tradition and analyze it diachronically. Then, he will show that most-if not all-of the stories and mythological works, in early Islamic era could have been formed under the influence of this popular and verbal tradition. Some parts of Shahnameh, Vis-o-Ramoin and Samak-e –Ayyar had been first orally narrated by the narrators and then they were written down. This fact has also been proved through a morphological comparison of Sahnameh and Samak-e-Ayyar. This comparison also proves that Samak-e-Ayyar is an epic and not a fiction.
Keywords: Samak-e-Ayyar, Shahnameh, morphology, Tradition of story-tellingسنّت دیرینه، غنی و مردمی قصّهگویی شفاهی توسط قصهگویان که نزد همة هندو اروپاییان؛ بخصوص اقوام آریایی ساکن فلات ایران بویژه شرق ایران،خراسانبزرگ، رواج بسیار داشته، افسانهها و اساطیرکهن و نیزبسیاری از اخبار حوادث تاریخی را حفظ و منتقل کردهاست.در این مقاله، ضمن بررسی این سنّت وتحلیل درزمانی آن،کوشیدهایم نشان دهیم که بسیاریازآثارداستانی اولیة دورةاسلامی، از رهگذرهمین سنّت شفاهی پدید آمده است و قسمتهایبسیار از شاهنامه، ویس و رامین و نیز سمک عیار را راویان و به صورت شفاهی روایت کردهاند. مقایسةسازه شناختی شاهنامه و سمکعیار نه تنها ایننظریه را اثبات میکند بلکه آشکار میسازد که سمکعیار به دلیل داشتن عناصر، بنمایه ها و سازههای حماسی بسیار، یک حماسه است نه افسانه.
کلید واژهها: سمکعیار، شاهنامه، گوسان، سازهشناسی، سنّت قصّهپردازی.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023Analysis of Attar’s views on poetry and comparing them with those of literary criticsتحلیل دیدگاههای عطّار دربارۀ شعر و مقایسه آنها با آرای منتقدان ادبی*57763085710.22067/jls.v40i3.13160FAاحمد رضاییدانشگاه قمJournal Article20120611Comparing literary views of the poets and writers, as the creators of literary texts and those of the critics has rarely been noticed in the area of literary criticism. This article, studies Attar’s point of views on various issues of poetry including rhyme, rhythm, poetic inspiration, addressee, utterance, meaning and didactic poem. The author of the article studies four Masnavis of Attar –Elahinameh, Asrarnameh, Mosibatnameh, and Mantegh-o-tair- and the poet’s views on the above mentioned terms are extracted and then are compared with the views of the contemporary andاز جمله مسائلی که در حوزۀ نقد ادبی کمتر مورد توجه قرار گرفته است مقایسة دیدگاههای ادبی شاعران و نویسندگان به عنوان خالقان آثار ادبی با نظرات منتقدان و نظریه پردازان این حوزه است. پژوهش حاضر شامل بررسی دیدگاههای عطار نیشابوری دربارۀ مسائل گوناگون شعر مانند وزن، قافیه، ردیف، کذب در شعر، الهام شاعرانه، مخاطب، لفظ و معنی و شعر حکمی و توحیدی است. در این تحقیق چهار مثنوی الهی نامه، اسرارنامه، مصیبت نامه و منطق الطیر به طور کامل بررسی گردیده و تمام گفتههای عطار در حوزههای استخراج شده و ضمن شرح و توضیح، با نظرات منتقدان ادبی گذشته و حال مقایسه گردیده است. در پارهای موارد برای نشان دادن نوآوریهای عطار خصوصاً در حوزۀ مخاطب و معنی، از غزلیات وی کمک گرفتهایم.
کلید واژهها: عطار نیشابوری، مثنویها، دیدگاههای ادبی، نقد و تحلیل.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023The study of the reasons for the similarities and differences of narration in the stories of Shahnameh and the History of Bal’amiبررسی دلایلِ شباهت و تفاوت در روایت ِ داستانهای شاهنامه و تاریخ بلعمی*77883088510.22067/jls.v40i3.13161FAروحانی/عنایتی روحانی/عنایتیJournal Article20120611Shahnameh and the History of Bal’ami are great and important literary works in Iranian culture. These two works have many similarities and embody the history of Iran from its beginning up to the authors’ time. The researches show that the sources and references that Ferdowsi and Bal’ami consulted were different. Ferdowsi consulted the prose Shahnameh of Abou Mansouri and the oral narratives; while Bal’ami consulted the History of Tabari and prose Shahnameh of Abolmo’ayed-e-Balkhi. In spite of the difference of the sources, the research shows that the similarities between these two texts are much more than the differences. The reason for the similarity of the texts is the honesty of the authors in narrating the stories and the reasons for the differences can be the followings: a-differences in the sources consulted, b- Ferdowsi as a poet, c- differences in methods, d- Ferdowsi’s religious and Islamic believes, e- The authors different opinions in narration.
Keywords: Shahnameh, The History of Bal’ami, religious believes, prose Shahnamehشاهنامة فردوسی و تاریخ بلعمی دو اثر مهم و برجستة فرهنگ ایرانی اند که نه تنها در زمانی نزدیک به هم به نگارش در آمده اند بلکه از درونمایه های یکسانی نیز برخوردارند. این دو اثر در بردارندة سرگذشت ایران از آغاز آفرینش تا دورة نگارش اثر هستند.
تحقیقات اخیر محققان نشان داده است که منابع و مآخذ به کار گرفته شده از سوی فردوسی و بلعمی با یکدیگر تفاوتهایی داشته است؛ فردوسی در به نظم کشیدن شاهنامه علاوه بر روایات شفاهی، از شاهنامة منثور ابومنصوری نیز استفاده کرده بود؛ در صورتی که منابع اصلی بلعمی، گذشته از تاریخ طبری، شاهنامة منثور ابوالموید بلخی بوده است. با وجود این تفاوت در منابع، مطالعه و بررسی شخصیتهای مشترک در دو اثر نشان می دهد که شباهتها بسیار بیشتر از تفاوتهاست. علت شباهتهای موجود میان شخصیتهای این دو اثر را می توان از یکسو به دلیلِ نشات گرفتن این دو اثر از سنتهای داستانی مشترک حماسی-اسطوره ای ایران و از سوی دیگر به دلیل امانتداری دو مؤلف در نقل منابع مربوط دانست که آن خود ناشی ازاعتقاد به تاریخ واقعی بودن این روایتها نزد آنان و در کل نزد ایرانیان بود؛ بهطوریکه دخل و تصرف در این روایتها در نظرشان امری ناپسندیده تلقّی می گردید. همچنین برای تفاوتهای موجود نیز میتوان دلایلی بر شمرد مانند: تفاوت در منابع و مآخذ؛ تفاوت در روش کار دو مولّف؛ اقتضای شاعری فردوسی؛ دخالت دادن باورهای مذهبی فردوسی در بیان برخی از روایتها و رویکرد متفاوت دو مولف در روش عقلانی سازی روایتها.
کلید واژهها: شاهنامه فردوسی، تاریخ بلعمی، خرد گرایی، تباین مذهبی، شاهنامه های منثور.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023Simorgh shifting from the tree of Vispobish to Albors Mountainآشیانه سیمرغ از درخت ویسپوبیش تا کوه البرز*891003091310.22067/jls.v40i3.13162FAصدیقی صدیقیJournal Article20120611Mountains and trees have many similarities. In this way, Simorgh of Shahnameh shifts from the tree of Vispobish to Alborz Mountain. If Simorgh has spiritual existence in Avesta, a devilish side has been added to it in Shahnameh. In Avesta, it lives on a tree, but in Shahnameh we find him on Alborz Mountain. All the researches done on Shahnameh and Iranian mythology did not pay any attention to the reasons of this shifting. The writer of this research studies the elements of Mithraism such as the sun and water in connection with the stories of Shahnameh and the similarities between Alborz and the tree of Vispobish and the reasons caused Simorgh’s shifting to Alborz Mountain.
Keywords: Myth, Avesta, Shahnameh, Simorgh, Alborz Mountain, Vispobishبه سبب شباهتهای متعددی که میان درخت و کوه وجود دارد، سیمرغ شاهنامه از درخت ویسپوبیش به کوه البرز نقل مکان میکند. سیمرغ، سئن یا مرغو سئن اوستا در شاهنامه نیز حضور خود را با تفاوتهایی حفظ کرده است. اگر سیمرغ اوستا چهره ای آیینی و پذیرفته دارد. شاهنامه چهره ای اهریمنی را نیز در داستان اسفندیار به آن افزوده است آشیانه سیمرغ در اوستا بر درخت ویسپوبیش و در شاهنامه بر فراز کوه البرز است. پژوهشهای مربوط به شاهنامه و شناخت اساطیر ایران، به علل و عوامل تغییر مکان سیمرغ در شاهنامه (و متون تاریخی، فلسفی وعرفانی دوران اسلامی) توجهی نکرده و از آن درگذشتهاند. مقاله حاضر نشان میدهد به سبب تأثیرات آیین مهر، حضور عناصر مهری چون خورشید و آب در داستانهای مربوط به سیمرغ، همسانی سیمرغ و عقاب (یکی از پرندههای مهری) و نیز شباهتهای میان کوه البرز و درخت ویسپوبیش، سیمرغ اوستا و متون پهلوی در شاهنامه و سایر متون دوران اسلامی بر فراز کوه البرز آشیان گرفته است. اطلاق سئن به عقاب و سیمرغ، همسانیهای موجود میان این دو پرنده، یکی پنداشتن مهر و خورشید، شباهت آنها با سیمرغ، جاندار انگاری کوه، رشد آن چون درخت، مرکزیت، حضور عنصر هوم و آب در کنار کوه و درخت در اوستا و نشانههای موجود و مؤیّد در سایر فرهنگها به خصوص هند، اسباب و علل تغییرمکان آشیانه سیمرغ بوده است.
کلید واژهها: اسطوره، اوستا، شاهنامه، سیمرغ، کوه البرز، درخت ویسپوبیش.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023The “conflict between good and evil” a motif in Shahnameh and the narrative archetypeجدال خیر و شر؛ درونمایة شاهنامة فردوسی و کهن الگوی روایت*1011163093710.22067/jls.v40i3.13163FAطالبیان/صرفی/بصیری/جعفری طالبیان/صرفی/بصیری/جعفریJournal Article20120611In the classification and structural analysis of Shahnameh, the authors of the article consider the conflict between good and evil (from now on C.G.E.) as the main motif of this great epic. This motif has spread all over the epic. The number of the stories being influenced by the myth of C.G.E. is at least twice as many as every other motif in the epic. Considering the antiquity of the myth and motif of C.G.E. in the man’s culture and the definition of structuralists -under the influence of this myth- for the narration, the authors introduce the C.G.E. as the narrative archetype; because this myth is the deep structure of narrative pattern in collective unconscious of mankind.
Keywords: Shahnameh, Structuralism, myth, conflict between good and evil, narrative archetype.در تحلیل و طبقهبندی ساختاری انجام شده بر شاهنامه فردوسی، تضاد، دوبنی یا جدال نیک و بد را درونمایة اصلی شاهنامه مییابیم که همچون یک روح بر اجزای این اثر سترگ سایه افکنده است. بسامد داستانهایی که در شاهنامه بهطور مستقیم جدال عملی خیر و شرّ را دربر میگیرند، دست کم دو برابر داستانهایی است که به درونمایة دیگر مربوط است. از یک سوگستردگی و قدمت بنیادهای اساطیری «تضاد دوبنی» یا جدال نیک و بد در فرهنگ و تمدن جهانی از این اسطوره، کهن الگویی فراگیر ساخته است و از سوی دیگر، ساختارگرایان ـ با تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم از این اسطوره ـ برای روایت و داستان تعریفی ارایه دادهاند که آگاهانه یا ناآگاهانه ریشه در ساخت روایی این اسطوره دارد. بر این اساس جدال خیر و شر (درونمایة عمده در شاهنامه) میتواند به عنوان ژرف ساخت الگوی روایت در ناخودآگاه جمعی ذهن بشر، کهن الگوی روایت به شمار آید.
کلید واژهها: شاهنامه، ساختارگرایی، اسطوره، پیرفت، جدال خیر و شرّ، کهن الگو.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023A comparative study of Bahram in Shahnameh and Haft Peykarبررسی تطبیقی شخصیّت بهرام در شاهنامه و هفت پیکر*1171393096810.22067/jls.v40i3.13164FAغلامی نژاد /تقوی/براتی غلامی نژاد /تقوی/براتیJournal Article20120611Historical characters are mostly heroes and protagonists that come from epics and romances. One of these characters is Bahram-e-Goor. He is the one that Nezami has best described his life after what Ferdowsi has writen. His justice, bravery and courage, being always cheerful and having a poetic taste, has made Bahram-e-Goor a popular king. The longest story in Shahnameh after the story of Khosrow Anooshirvan is the story of the life of Bahram. Nezami also in a secret challenge with Ferdowsi, has described the life of Bahram in a separate poem called Bahramnameh or Haft Peykar. These two poets have described the life of Bahramin a specific approach. The writers of this article, have analyzed the character of Bahram in the poetry of these two poets.
Keywords: Ferdowsi, Nezami, Shahnameh, Haft Peykar, Bahram.شخصیّتهای تاریخی از قهرمانان عمدة داستانهای حماسی، عاشقانه وتعلیمی بوده اند. یکی از این شخصیّتها بهرام گور است که نظامی پس از فردوسی به بهترین وجه و در قالب شخصیّتی آرمانی به وصف و ترسیم خصلتها، گفتار و رفتار او پرداخته است. رعیّت پروری، عدالت خواهی، شجاعت و دلاوری، خوش باشی، رامش جویی و ذوق شاعرانه، به گواه مورّخان اسلامی، از بهرام گور پادشاهی محبوب ساخته است. طولانیترین داستان در شاهنامه بعد از خسرو انوشیروان، مربوط به زندگی بهرام است. نظامی نیز در چالشی با فردوسی، در منظومه ای مستقل به نام بهرام نامه یا هفت پیکر به شرح زندگی او پرداخته است. این دوشاعر با رویکردی خاص، زندگی او را تصویر کرده اند. در این گفتار به بررسی شخصیّت بهرام از نظر این دو شاعر می پردازیم.
کلید واژه ها: فردوسی، نظامی، شاهنامه، هفت پیکر، بهرام.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023A study on Ghanimat-e-Konjahi (Mohammad Akram Panjabi) a prominent Persian poetتحقیقی دربارة شخصیّت و مقام شاعری غنیمت کنجاهی*1401583100310.22067/jls.v40i3.13165FAکهدویی کهدوییJournal Article20120611Mohammad Akram (Ghanimat-e-Konjahi) was from Gujarat, India and lived during the era of Alamgir king (eleventh and twelfth centuries). In his poetry, one can find new ideas and delicate senses especially in his Neirang-e-Eshgh, which is also known as Ghanimat. His complete collection of poetry consists of lyrics, elegies and quatrains. In his poetry, Ghanimat has followed great masters of poetry such as Sa’eb-e-Tabrizi, Naziri of Neishabour, Naser Ali Sarhendi, Babafaghani and others.محمداکرم «غنیمت» پنجابی، مفتیزادهای از قصبة «کنجاه» از متعلّقات گجرات بود که در روزگار عالمگیر پادشاه (سدة 11 و 12) در خدمت نواب مکرم خان به سر میبرد. مبانی تازه و معانی لطیف در اشعار او دیده میشود، بویژه در مثنوی نیرنگ عشق که به مثنوی غنیمت نیز شهرت دارد. دیوان غزلیات او نیز در بردارندة مجموعهای از غزلیّات، رباعیّات و مفردات است. در مثنوی و دیوان او میتوان ترکیبات دلنشین و تضمینهای رنگین و دلپذیر دید.
غنیمت در اشعار خود از استادان سبک هندی (اصفهانی) چون صائب تبریزی، نظیری نیشابوری، ناصرعلی سرهندی، بابافغانی و... پیروی و گاهی نیز بیت یا مصرعی از آنان را تضمین کرده است.
کلید واژهها: غنیمت پنجابی (کنجاهی)، نیرنگ عشق، دیوان غنیمت، غنیمت و دیگران.دانشگاه فردوسی مشهدجستارهای نوین ادبی2783-252X40120071023Saam Naamehسامنامه از کیست؟ *1591763103910.22067/jls.v40i3.13166FAمحمّدزاده/رویانی محمّدزاده/رویانیJournal Article20120611Saam Naameh is an epic of love that is called the last national epic of Persian literature. Since the beginning of modern researches on Persian literature, several studies have been done on this epic and the authors all tried to either reject or conform the ascription of the text to Khajooy-e-Kermani. The writers of this article present a brief history of these arguments first and then according to their findings conclude that the epic belongs to the folklore
Keywords: Saam Naameh, Homaay and Homaayoon, Khajooy-e-Kermani, folklore.سام نامه، حماسهای عاشقانه است که از آن به عنوان آخرین حماسة ملّی ادب فارسی یاد می کنند. از زمان آغاز تحقیقات نوین در ادبیّات فارسی، پیرامون این اثر و نویسنده آن نیز پژوهشهایی صورت گرفته است که هر یک به گونهای سعی کردهاند صحّت انتساب آن را به خواجوی کرمانی رد یا اثبات کنند. در این گفتار ابتدا تاریخچه این تحقیقات و استدلالهای نویسندگان درباره این اثر ذکر گردیده که نگارنده به همة این دلایل پاسخ گفته و انتساب سام نامه به خواجو را رد کرده است و سپس دلایلی مبنی بر تعلّق این اثر به ادبیات عامیانه ارائه کرده است.
کلید واژه ها: سام نامه، همای و همایون، خواجوی کرمانی، ادبیّات عامیانه.